برگزاری آیینها در شهر بازتابی از زندگی جمعی و تقویت کنندهی پیوندهای اجتماعی است. اماکن و بقاع متبرکه، عناصر تاثیرگذار بر ساخت شهرها و همپیوندی کالبد شهر ایرانی میباشند. بقاع مذهبی، بستر اجتماع گروهها از نقاط مختلف و پیوند دهندهی جریان مراسمها و آیینها میباشند. چکیده کامل
برگزاری آیینها در شهر بازتابی از زندگی جمعی و تقویت کنندهی پیوندهای اجتماعی است. اماکن و بقاع متبرکه، عناصر تاثیرگذار بر ساخت شهرها و همپیوندی کالبد شهر ایرانی میباشند. بقاع مذهبی، بستر اجتماع گروهها از نقاط مختلف و پیوند دهندهی جریان مراسمها و آیینها میباشند. هدف این پژوهش بررسی جایگاه مقبرهی علی بن مهزیار اهوازی در ساختار فضای- کالبدی شهر اهواز و تاثیر آن بر شکلدهی به آیینهای مذهبی به ویژه مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی در شهر اهواز میباشد. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و با استفاده از روش مشاهده و برداشتهای میدانی و نیز بررسی نتایج حاصل از تحلیلهای چیدمان فضا و مدلسازی گراف به دنبال انطباق جریانهای مرتبط با آیینهای مذهبی(جهت حرکت هیاتهای عزاداری) و ساختار موجود شهر و بهویژه موقعیت مقبرهی علی بن مهزیار است. در این مطالعه پس از برداشتهای میدانی، مدلسازی اولیهای با استفاده از رویکرد تئوری گراف و تحلیل دادهها با شاخص مرکزیت و سنجههای BC و DC انجام شد و سپس تحلیل چیدمانی از شهر اهواز و با استفاده از شاخصهای همپیوندی، اتصال و انتخاب انجام شد. نتایج حاصل گواه آن است که مقبرهی علی بن مهزیار نقش کانونی در جذب عزاداران از سطح محلات مختلف شهر و تقویت تعاملات اجتماعی و حضور شهروندان ایفا میکند. موقعیت کانونی مقبره در پیکربندی شهر گویای رابطۀ تنگاتنگ این عنصر موثر فضایی با الگوی اجتماعی شهر میباشد که در طی زمان به رغم تغییرات انجام شده همچنان در مرکز مراسمات آیینی و تعاملات اجتماعی قرار دارد.
پرونده مقاله
آنچه شهرها را ترجمه میکند، نحوه آراستگی محلات در کنار یکدیگر است که این انتظام مستلزم چگونگی چینش کاربریهای مختلف، توزیع مناسب و سازگار تسهیلات شهری در کنار یکدیگر و نیز شبکة راهها در سطح محلات است. همجواری مطلوب زیرساختهای عمومی شهری در سطح محلات منتج به ممانعت از چکیده کامل
آنچه شهرها را ترجمه میکند، نحوه آراستگی محلات در کنار یکدیگر است که این انتظام مستلزم چگونگی چینش کاربریهای مختلف، توزیع مناسب و سازگار تسهیلات شهری در کنار یکدیگر و نیز شبکة راهها در سطح محلات است. همجواری مطلوب زیرساختهای عمومی شهری در سطح محلات منتج به ممانعت از ایجاد نابرابریهای اجتماعی و بهتبع آن نابرابری فضایی و جداییگزینی فضایی در ساحت محلات شده است که این همسویی بر روی عملکرد فرم، پیکرهبندی فضایی و حیات شهرها در بستر زمان و مکان اثرگذار بوده است. هدف از این جستار، خوانش رفتار فضایی بینامتنی بین انسان و محیط در بافت تاریخی شهر بشرویه در دوره قاجار است که زمینهساز بروز سازمان فضایی و منطق اجتماعی فضا و همبستگی در ساختار کالبدی-عملکردی محلات این شهر شده است. پژوهش حاضر ازنظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی است و از نظر ماهیت و روش توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات نظری پژوهش از شیوه مطالعات کتابخانهای و بهرهگیری از یافتهها، اسناد و مدارک میراثفرهنگی شهر بشرویه جمعآوری گردیده است و به جهت خوانش منطق اجتماعی فضا که حاکم بر کالبد فضایی محلات شهر بشرویه از دو رهنمون کمی (روابط، شاخصهای نحوفضا) و کیفی (انگاره نحوفضا) موجود در تئوری چیدمان فضا، استفادهشده است. بر مبنای هدف یاد شده، پرسش اصلی پژوهش عبارت است از: بر اساس تئوری نحو فضا نقش عوامل کالبدی-عملکردی در شکلدهی و توسعه منطق اجتماعی فضا شهر بشرویه در عصر قاجار چگونه بوده است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد: عناصر سازندةساختار کالبدی محلات بشرویه در عصر قاجار در راستای رفع نیازهای ساکنین محلهها و بهمنظور حفظ و تقویت هویت فرهنگی- اجتماعی آنها شکلگرفتهاند که در این میان گذرها نقش راهبردی در پیدایش رفتارهای جمعی (ناشی از فعالیتهای انسانی) در میانمحلهها و نیزایجاد همبستگی میان عناصر کالبدی محلات را برعهده داشتهاند. دستاورد این نظم فضایی،وجود یکپارچگی فضایی در کل و عملکرد آن در خردشده است.
پرونده مقاله